سلام من پدرمو خیلی دوست دارم اما ایشون از کاره و تصمیمات من خوشش نمیاد همین باعث شده ارتباطمون خیلی کم بشه این منو خیلی ناراحت میکنه چه کنم؟
سلام من پدرمو خیلی دوست دارم اما ایشون از کاره و تصمیمات من خوشش نمیاد همین باعث شده ارتباطمون خیلی کم بشه این منو خیلی ناراحت میکنه چه کنم؟
درود بيشتر توضيح بديد دقيقا چ كرديد روحيات وخلقيات پدرتون وخودتون ! وچ كرديد كه باعث اين ناراحتي وفاصله بين شما شده تا دوستان درصورت مقدور كمك حلش كنند و كمك تااين شكاف وفاصله تبديل به دوستي و به روال سابق برگرده دوست عزيز و راهكار بدند
ممنون از توجهتون...
ویرایش توسط محبت2 : 03-17-2015 در ساعت 12:47 PM
من تو یه خانواده غیر مذهبی بزرگ شدم اما خیلی تمایل به مذهب و دین دارم و سعی میکنم تا اونجا که بتونم رعایت کنم اما خانواده ام اینو دون شان خودشون میدونن و فکر میکنن من یه آدم متحجر و بدون فکرم. مثلا در جشن های مختلط که گاه و بی گاه خواهر و برادرم شرکت میکنن و با اصرار ازمن میخوان شرکت کنم نمیرم چون همه مشغول رقص و پایکوبی اند و من اینو دوست ندارم همین مخالفت من باعث بحث میشه که تو دیوانه ای وباید با روانپزشک صحبت کنی واقعا نمیدونم چه کنم؟
شما مثه يه نوري تو تاريكي خخخ عجيبه ازون خونواده همچين فرزندي به ثمر اومده!
شما پاكدامني و حجب و حيا پيشه كن خواهر من
هدف های محدود زندگی را محدود می کنند!
سلام
به نظرتون مشکل افراط وتفریط نیست؟؟؟ من شماوخانوادتونونمیشناسم ولی یه احتمال میدم اونم اینه که خانوادتون زندگی عادی خودشونودارن وشمام عقایدی که خیلی متفاوته بعدشمامیخاین عقایدتونوابرازکنید واونام مخالفت میکنن وشماجبهه میگیرین
شاید اگه یکم شماکوتاه بیاین اونام باهاتون کناراومدن مثلا درموردمهمونی رفتن میتونید برید ولی بالباس پوشیده اونطوری که عرف دینه واونقدری که لازمه مثلا حجاب برترتوی جامعه ی ما چادرهستش توی عربستان روبنده و توی کشورای غربی روسری با یه بلوزشلوارپوشیده
اینا باهم فرق دارن ولی همه ی ادمایی که این پوششارودارن مسلمون هستن هرچند متفاوت ازهم
میخام بگم گاهی حساسیتای ما به خاطرتعصباییه که ازعرف جامعمون وشرایط کشورمون بهمون منتقل شده ودقیقا مطابق خواسته دین نیستش
شمادرکل مسئولین محجبه باشین ولی درمورد جزئیات میتونین نسبت به شرایط تصمیم بگیرین
حرف اخراینکه بهتره اگه امکانش هست راهیوپیش بگیرین که اخرش مجبورنشین بین دینتون وخانوادتون یکیوانتخاب کنید بلکه تعادل داشته باشین بین این 2تا
خودتونوباشرایط وقف بدین شایداونام حاضربشن اعتقادای شماروبپذیرن
ولی اگه کوتاه اومدن فایده نداشت اونموقع باید یه فکراساسی کرد
ممنونم که توجه کردین اما من واقعا سختگیر نیستم اصلا لباس تیره نمیپوشم روسری هامو مدل میدم جوری که اگه تو مهمونی برم همه از مدل و طرح لباسم سوال میپرسن. من چون در این فامیل هستم قطعا نمیتونم قطع ارتباط کنم مجبوم در جشن های خانوادگی و دوستان خانوادگی شرکت کنم . حرف من اینه که چطور این اظهار نظر های بدون منطق را تحمل کنم. بازمم ممنونم که توی این پست شرکت کردید
مثل همیم
دوستم شماالان توسنی هسی که واسه خودت خانومی شدی (مث خودم)هههه
دیگه سنتون طوریه که میتونید برای خودتون تصمیم بگیرین پس بقیه ام باید به تصمیمتون احترام بذارن این به کنار....
امادرموردسوالتون به نظراینجانب شماخیلی درگیرجواب دادن نشی بهتره
چرا؟چون هرچی باشه شماخودتون یه دخترخانم20ساله این که داره راهشوپیدامیکنه قطعنم یه چیزایی میدونه ولی نه انقدرکه هرسوالیوبتونه جواب بده چون اگه اینطوربود الان باید ملامیشدین منبرمیگرفتین نه اینکه اینجاباشینجواب هرسوالیم نمیتونید بدید این طبیعیه اگه خانوادتون انتظارشون غیراین باشه اینه که معقول نیست
پس هروقت اظهارنظرکردن بگین حقتونه که هرکاری که فکرمیکنید درسته انجام بدین واوناحق ندارن استقلال فکریتونوازتون بگیرن وتوی هرموضوعی دخالت کنن
به سوالشونم جواب ندید اصلااجازه ندید کسی اطلاعات دینیتونوبه چالش بکشه جوابای کوتاه وسنگین بدین بحثم نکنید اینطوری بهتره
خلاصه اینکه یکم تخس بازی بعضی وقتالازم میشه ابجی
عوضش باافکارخودتون زندگی میکنید واین خودش یه دنیاارزش داره
نگران نباشین ادما تفاوتارودیرتر قبول میکنن
ولی همین تفاوتاست که ادموخاص میکنه
بله همینطوره
منم خوشحال شدم ازاشناییتون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)